داشتم مثل قلدرا با تموم نیرو قدم میزدم
تا اینکه...
چشمم افتاد به یه کلاه بزرگ که از روی چوب اون گوشه آویزون بود
رفتم جلو...
زیر کلاه ته مونده ی یه سیگار برگ افتاده بود روی زمین.
باورم نمیشد!!!
آدمیزاد! اینجا؟!
حتما اونم یه تبعیدی بود مثل من.
آدمیزاد کلا به همه جا سر میزنه ! به گند میکشه !
موافقم
شاید فیلتر سیگار خودت بوده...یا حتی یه توهم فانتزی...من که نه به کلاها اعتماد دارم نه به سیگارا و نه حتی به آدما!
سعی کن به یه چیزی اعتماد داشته باشی
آدمیزاد کلا به همه جا سر میزنه ! به گند میکشه !
موافقم
شاید فیلتر سیگار خودت بوده...یا حتی یه توهم فانتزی...
من که نه به کلاها اعتماد دارم نه به سیگارا و نه حتی به آدما!
سعی کن به یه چیزی اعتماد داشته باشی